جدول جو
جدول جو

معنی پیشی دادن - جستجوی لغت در جدول جو

پیشی دادن
حق تقدم دادن
تصویری از پیشی دادن
تصویر پیشی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
پیشی دادن
حق تقدم دادن، فرصت دادن به کسی برای پیش رفتن و جلو افتادن
تصویری از پیشی دادن
تصویر پیشی دادن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیشکی دادن
تصویر پیشکی دادن
دادن قبل از زمان معهود پیش از فرا رسیدن موعد مقرر دادن
فرهنگ لغت هوشیار
دادن از پیش دادن از قبل، درس را بمعلم پس دادن، ضمه دادن حرف مضموم خواندن حرفی را، مضموم نوشتن حرفی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش دادن
تصویر پیش دادن
((دَ))
دادن از پیش، دادن از قبل، درس را به معلم پس دادن، ضمه دادن حرف، مضموم خواندن حرفی را، مضموم نوشتن حرفی را
فرهنگ فارسی معین
سبقت گرفتن پیش افتادن پیشی گرفتن: هر آن کس که در کار پیشی کند بکوشد که آهنگ بیشی کند. (شا. بخ 2375: 8)
فرهنگ لغت هوشیار
پیغام فرستادنپیغام کردن پیام فرستادن، تبلیغ رسالت کردن ادا رسالت نمودن پیغام گزاردن: بر قیصر آمد پیامش داد بپیچید بیمایه قیصر ز داد. (شا. بخ 2335: 8)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشی کردن
تصویر پیشی کردن
پیش افتادن، جلو افتادن، پیشی گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیام دادن
تصویر پیام دادن
((پَ دَ))
پیغام فرستادن، تبلیغ رسالت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوشش دادن
تصویر پوشش دادن
Cover
دیکشنری فارسی به انگلیسی
जड़ें जमाना
دیکشنری فارسی به هندی